جدول جو
جدول جو

معنی خشین سار - جستجوی لغت در جدول جو

خشین سار
(خَ)
نوعی از مرغابی باشد که پشت او سیاه رنگ و بر میان سر خال سپیدی دارد و او را خشین سار به جهت آن گویند که بباز سیاه رنگ می ماند چه خشین باز سیاه رنگ و سار بمعنی ’مانند’ باشد. (برهان قاطع) :
از آن کردار کو مردم رباید
عقاب تیز نر باید خشین سار.
دقیقی.
برگهای رز چون پای خشین ساران
زرگون ایدون همچون رخ بیماران.
منوچهری
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خشنسار
تصویر خشنسار
نوعی مرغابی بزرگ و تیره رنگ با سر سفید، برای مثال پیاده همی شد ز بهر شکار / خشنسار بود اندر آن رودبار (فردوسی - ۱/۱۹۱)، از آن کردار کاو مردم رباید / عقاب تیز برباید خشنسار (دقیقی - ۹۹)
فرهنگ فارسی عمید
(خَ)
خشین سار. (یادداشت بخط مؤلف). و رجوع به خشین سار شود
لغت نامه دهخدا
(نِ / نَ)
در فرهنگ دساتیرآمده است: نشیب سار اسم مرتبۀ فرق است از مراتب ثلاثۀ ایزدشناسی به اصطلاح هیربدان یعنی صوفیۀ صفیه که مشاهدۀ کثرت باشد بدون وحدت و جدا دانستن وحدت از کثرت و ویژه درونان فارس این مرتبۀ فرق را فرجندشای نیز گویند. (از انجمن آرا) (از آنندراج). برساختۀ فرقۀ آذرکیوان است. رجوع به فرهنگ دساتیر ص 269 شود
لغت نامه دهخدا
(خَ تَ)
مرغابی بزرگی است تیره رنگ که میان سر او سفید می باشد و به ترکی قشقلدان گویند. مصحف خشنسار. رجوع به خشنسار شود
لغت نامه دهخدا
(خَ شَ)
نوعی مرغابی بزرگ تیره رنگ میان سر سفید باشد و ترکان قشقلدان می گویند. (از ناظم الاطباء) (آنندراج). مرغابی کوچکتر از کودزه. (از صحاح الفرس). در حاشیۀ برهان قاطع دکتر معین آمده. از خشن (ه. م) مخفف خشین (ه. م) + سار (=سر) لغهً بمعنی ’دارندۀ سر آبی سیاه’:
از آن کردار کو مردم رباید
عقاب تیز برباید خشنسار.
دقیقی.
پیاده همی شد ز بهر شکار
خشنسار دید اندرآن رودبار.
فردوسی.
برگهای رز چون پای خشنسار
زرگون ایدون چون دو رخ بیماران.
منوچهری.
لب چشمه ها پر خشن سار و ماغ
زده صف شقایق همه دشت و راغ.
اسدی.
ز مرجان هر تذروی قیمتی پیرایه ای دارد
ز دیبا هر خشنساری گران سرمایه ای دارد.
لامعی
لغت نامه دهخدا
(خَ)
خشینسار. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ شعوری ج 1 ص 363)
لغت نامه دهخدا
انبوه فراوان: یکسوکش سر ازین گشن لشکر بیهوده مرو پس گشن ساری. (ناصر خسرو)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خشنسار
تصویر خشنسار
نوعی مرغابی بزرگ که سری سفید دارد و تنش تیره گونست و بسیاهی زند
فرهنگ لغت هوشیار
((خَ شَ))
نوعی مرغابی بزرگ که سری سفید دارد و تنش تیره گون است و به سیاهی زند
فرهنگ فارسی معین
ماشین ساز، ماشین کار
دیکشنری اردو به فارسی